کتاب عشق از الیف شافاک که در ایران به نام ملت عشق میشناسند اثر ماندگار و پرفروش تاریخ ترکیه وجزه برترین کتاب های جهان میباشد
این اثر ارزشمند ونایاب بسیار فوق العاده را به صورت کتاب صوتی به زبان اصلی (ترکی استانبولی) گوش دهید واز آن لذت ببرید.
کتاب ملت عشق پرفروش ترین کتاب تاریخ ترکیه
اگر بخواهیم یکی از ماندگارترین و پرفروش ترین کتاب های طول تاریخ را معرفی کنیم باید نامی از کتاب پرطرفدار ملت عشق ببریم که بارها و بارها تجدید چاپ شد و هنوز هم طرفداران زیادی در دنیای ادبیات دارد.
کتاب ملت عشق رمانی است که در سال ۲۰۱۰ به صورت همزمان به دو زبان انگلیسی و ترکی منتشر شد. این رمان توانست عنوان پرفروشترین کتاب ترکیه را از آن خود کند. این کتاب در سال ۱۳۸۹ توسط ارسلان فصیحی از ترکی به فارسی ترجمه شد و با تأخیری پنج ساله نهایتاً در سال ۱۳۹۴ مجوز نشر گرفت. قابل ذکر است که این کتاب در سایت Goodreads امتیاز ۴.۱۶ از ۵ را به خود اختصاص داده است.
همچنین الیف شافاک نویسندهی این کتاب در سال ۲۰۱۲ نامزد جایزهی بینالمللی ادبی دوبلین IMPAC برای کتاب چهل قانون عشق شده است. شافاک چندین رمان به انگلیسی نوشته است که بخاطر اشاره به نسلکشی ارمنیان در رمان دومش به نام حرامزاده استانبول از سوی دادگاههای ترکیه به جرم اهانت به ترک بودن متهم شد. منتقدین او را یکی از خاصترین صداها در ادبیات معاصر ترکیه و جهان میدانند. کتابهای او به بیش از ۴۰ زبان زنده دنیا ترجمه شده است. از جمله آثار این نویسنده میتوان به «آناتولیای برای چشمهای بد»، «پنهان»، «برزخ»، «صوفی»، «آینههای شهر»، «شپش پالاس»، «پدر و حرامزاده»، «شرافت»، «من و استادم»، «ملت عشق» و… اشاره نمود.
در این دنیا آدمهایی که بیشتر بدانند
آرامتر و ساکتترند…
این کتاب شامل دو داستان در دو زمان متفاوت است، یکی در سال ۲۰۰۸ در آمریکا و دیگری در قرن هفتم در قونیه اتفاق میافتد.
داستان اول کتاب مربوط به یک زن خانهدار، مادر و همسر است که با وجود سطح ایدهآل معیشتی و صرف کردن همهی زندگی خود برای خانواده رابطهی چندان خوبی با نزدیکان خود ندارد. در ادامه به عنوان ویراستار، کتاب ملت عشق به او داده میشود و وی میبایست گزارشی از این رمان تهیه کند. رمانی که زندگی او را برای همیشه تغییر خواهد داد.
داستان دوم رمان ملت عشق که در قرن هفتم روایت میشود، داستان وارد شدن شمس تبریزی به زندگی مولانا است. کسی که زندگی مولانا را به شدت تحت تاثیر قرار میدهد و دنیای جدیدی پیش روی او باز میکند. اولین دیدار شمس تبریزی و مولانا بسیار معروف است.
ملت عشق از همه دینها جداست
عاشقان را ملت و مذهب خداست
آنچه در مورد رمان ملت عشق بسیار چشمگیر و جذاب است نحوه تغییر زاویه دید میباشد. در کتاب از زاویه دید اول شخص و سوم شخص استفاده شده و همین باعث جذابیت دو چندان مطالب شده است.
نکته نهایی در مورد کتاب ملت عشق قواعد خواندنی شمس تبریزی است که در کتاب آمده است. این قاعدهها با نام چهل قاعده عشق و یا چهل قاعده شمس تبریزی نیز شناخته میشود.
قاعده چهلم شمس تبریزی
«عمری که بیعشق بگذرد، بیهوده گذشته. نپرس که آیا باید در پی عشق الهی باشم یا عشق زمینی یا عشق آسمانی، یا عشق جسمانی؟ از تفاوتها تفاوت میزاید. حال آنکه به هیچ متمم و صفتی نیاز ندارد عشق. خود به تنهایی دنیایی است عشق. یا درست در میانش هستی، در آتشش، یا بیرونش هستی، در حسرتش.»
داستان کتاب ملت عشق درباره کیست
داستان پرطرفدار احوالات شمس و مولانا قصه اصلی کتاب ملت عشق را در ذهن نویسنده تجلی کرد و داستانی منتشر شد که در کشورهای مختلف دنیا طرفداران خاص خود را دارد.
ملت عشق روایتگر داستان زندگی اللا روبینشتاین شخصیت اصلی قصه ، زنی ۴۰ ساله است که بعد از ۲۰ سال زندگی مشترک به فکر کشف و شهود و ایجاد تغییری شگرف در زندگی می افتد و سفر پرماجرای او داستان محوری کتاب الیف شافاک میشود.
ملت عشق روایتی از دو داستان است که یکی همان اللا روبینشتاین زن جستجوگری است که به دنبال تجربه عشق و رهایی در زندگی است و دیگری داستانی از احوالات شمس و مولانا و مواجهه این دو با هم است.
در بخشی از کتاب ملت عشق چنین آمده است : خیلی وقت پیش بود. به دلم افتاد رمانی بنویسم. ملت عشق. جرأت نکردم بنویسمش. زبانم لال شد، نوک قلمم کور. کفش آهنی پایم کردم. دنیا را گشتم. آدم هایی شناختم. قصه هایی جمع کردم. چندین بهار از آن زمان گذشته. کفش های آهنی سوراخ شده؛ من اما هنوز خامم، هنوز هم در عشق همچو کودکان ناشی – مولانا خودش را «خاموش» می نامید؛ یعنی ساکت.
هیچ به این موضوع اندیشیده ای که شاعری، آن هم شاعری که آوازه اش عالمگیر شده، انسانی که کار و بارش، هستی اش، چیستی اش، حتی هوایی که تنفس می کند چیزی نیست جز کلمه ها و امضایش را پای بیش از پنجاه هزار بیت پر معنا گذاشته چطور می شود که خودش را «خاموش» بنامد؟
کائنات هم مثل ما قلبی نازنین و قلبش تپشی منظم دارد. سال هاست به هر جا پا گذاشته ام آن صدا را شنیده ام. هر انسانی را جواهری پنهان و امانت پروردگار دانسته ام و به گفته هایش گوش سپرده ام. شنیدن را دوست دارم؛ جمله ها و کلمه ها و حرف ها را … اما چیزی که وادارم کرد این کتاب را بنویسم سکوت محض بود.
اغلب مفسران مثنوی بر این نکته تاکید می کنند که این اثر جاودان با حرف «ب» شروع شده است. نخستین کلمه اش «بشنو!» است. یعنی می گویی تصادفی است شاعری که تخلصش «خاموش» بوده، ارزشمندترین اثرش را با «بشنو» شروع می کند؟ راستی، خاموشی را می شود شنید؟ همه بخش های این رمان نیز با همان حرف بی صدا شروع می شود. نپرس «چرا؟» خواهش می کنم جوابش را تو پیدا کن و برای خودت نگه دار. چون در این راه ها چنان حقیقت هایی هست که حتی هنگام روایت شان هم باید به مثابه راز درآیند.»